شروع ميكنم به نام خدا و به اميد او
سلام بهبش عزيزم الان كه دارم برات مينويسم تو هفته16 بارداري هستم و ماماني الان سر كار و آخرهاي وقت اداري هست ميخوام از وقتي فهميدم باردارم خاطراتت زیبات رو بنویسم تا وقتي بزرگ بشي. اميدوارم خداوند مهربون كه اين نعمت بزرگ رو به من و بابایي داده مراقبت باشه و سالم بهمون بده تا بتونيم تو آغوشمون بگيريمت. بی صبرانه منتظر 22هفته دیگه هستم تا چشمای نازت رو به این دنیا باز کنی و منو بابایی صدای گریه هاتو بشنویم و آروم بگیریم خوب حالا میرم سر وقت خاطرات: بهبش عزیزم وقتی من و بابایی قست داشتیم تو رو داشته باشیم با امید خیلی زیاد رو به خدا کردیم و از خدا خواستیم که ای...
نویسنده :
هديه مامان بهراد
17:37