با تاخير زياد اومدم

يه مدت طولاني بود كه بخاطر سها انگاري و تنبلي وقت نشد بيام مطلب بگذارم اما قول ميدم زود بيام

اين مدت كه گذشت بهرادم خيلي بزرگتر شدي مرد شدي واسه خودت

هر لحظه كه ميگذره لذت ميبرم از با تو بودن و عاشقانه دوستت دارم

خب برم سر اضل مطلب:

اين مدت كه گذشت گذشت اما الانو ميگم

الان 18 ماهگيت واكسن داشتي براي  22 فروردين و از اون روز تو وارد 19 ماهگي شدي گلم

الان يه مدت نسبتا طولاني هست كه عادتت دادم شبها تو اتاق خودت ميخوابي البته تنهايي نه خوابت ميكنم تو اتاقت خوابت كه برد تنهات ميگذارم و توهم نصفه شبا گشنت ميشه چند بار و ميام پيشت بعد كه باز خوابت برد ميرم همينم بنظرم خوبه

خاطره از واكسن 18 ماهگيت:

ساعت 10 صبح 20 فروردين بردمت با بابايي واكسنتو زديم البته بايد 22 ميزديم ميشد شنبه من اداره داشتم سخت بود خلاصه اومديم خونه اولش خوب بود اما ساعت 1به بعد دردت و تب كردنت شروع شد تا جايي كه حتي كمپرس يخ بايد ميگذاشتم اجازه نميدادي و گريه ميكردي و حتي راه نميرفتي چون درد داشتي و منم واسه اينكه سرت نمونه (البته اينو از دوستم ندا جون مامان امير علي كه 11 روز از تو بزرگتر ياد گرفتم )سعي ميكردم راه بري يا به ايستي و تو هم 1 پايي مياستادي فدات بشم و تا فردا صبح حدود ساعت 9 خوب شدي كاملا

بلند شدن مو:

چند روز پيش بردمت ارايشگاه كه موهاتو كوتاه كنم 4تا ارايشگاه بردم نگذاشتي از بس خيره شدي اما بلاخره تو اين روزا ميبرمت موهات از بس بلند شده ميه دم اسبي بست خخخخخخ

كارهايي كه انجام ميدي:

• فهم حرف زدن

الان كاملا حرفهايي كه ميزنيم متوجه ميشي و با اشاره و يا گرفتن يقه و دستمون مارو  متوجه مي كني

• حمام رفتن

وقتي ميخوام ببرمت حموم تا ميگم حمام ميدويي سمتش و ميري اول سراغ لگن تا اب بازي كني عمرا اجازه بدي تا بازي سير نشدي از حمام بيارمت بيرون تو حمام كلي با هم بازي ميكنيم

• شناخن اندام ها

بهت ميگم دست و پا و مو و گوش و چشم كو نشون ميدي مخصوصا چشماتو چشمك ميزني

• عاشق بيرون رفتن

همش دلت ميخواد بري بيرون و توپ بازي كنه دستمو ميگيري و ميكشي سمت در بيرون تا ببرمت بازي كني

و جمعه ها غروبم ميبريمت پارك و جديدا عاشق سرسره شدي ولي قبلا ميترسيدي فدات بشم