از شير گرفتن بهراد جونم
بهراد پسر گل من در تاريخ 94/05/14 شروع كردم به ترك دادن بهراد با دارو گياهي بخاطر تلخ بودنش اذيت شده و سعي ميكنه در خواست نكنه اما شبها داستان درست ميشه همش گريه ميكنه و داستانهايي كه تو ذهنم ميمونه روزها هم بهانه ميگيره ومن حواسشو پرت ميكنم
اميدوارم اين داستان به خوبي تمام بشه و اينكه تو اين دوروز حس كردم ناخونشو فشار ميده به هم يا فرو ميكنه تو انگشت من انگار استرس داره منم سعي ميكنم بغلش كنم تا بر طرفشه برام دعا كنيد
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی