سرمای بهراد و سلام شیر خشک
چند وقتی نبودم آخه حسابی گرفتارم نمیدونم شب و روز چطور میگذره
جونم براتون بگه که بهرادم از 2آذر تا خود 9 آذر سرما سخت خورده بود
سرفه هاششده عین بابابزرگا انقدر دلم براش میسوزه وقتی سرفه میکنه
وقتی بردمش دکتر کلی دارو داد یک هفته خورد اما تاثیر نداشت تا اینکه شنبه دوباره بردمش
دکتر یک سری دارو قویتر داد یکی هیدروکسیزین که تا میخورد معدش درد میگرفت و جیغ میکشید
دارو سالبودیک داد که متوجه شدم پاهاش لرزش پیدا کرده نگو دارو بهش نمیساخته
و باعث تشنج میشده اما واسه بهرادم خدارو شکر خفیف بوده
واسه همین حالم از هرچی دارو بهم خورد
و قسم خوردم که دیگه دارو بهش ندم و رو کنم به دارو گیاهی تا این بلاها سرش نیاد
نمیدوم این دارو سازها چرا داروهایی میسازن که بچه به جای اینکه خوب بشه
از اون طرف مریضی های دیگه میگیره خلاصه بدجور نگران بودم و داروها رو قطع کردم
و رفتم تخم به دم کردم و دادم و خیلی بهتر شد دم قدیمیا گرم
خبر بعدی اینکه یه چند روزی میشه که شیرم خیلی کم شده
و شبها بهراد از گشنگی گریه میکنه و تصمیم گرفتم که بهش شیر خشک بدم
واسه همین بابایش واسش نان 1خریده امیدوارم که اذیت نشه