امیر بهرادامیر بهراد، تا این لحظه: 10 سال و 7 ماه و 8 روز سن داره

بهراد پسر آروم و صبور من

تصميم كبري(ههه)و اوضاع ماماني در اين دوران

1392/4/29 12:42
257 بازدید
اشتراک گذاری

سلام به همگي همونطورگفته بودم به دليل اينكه جديدانت در دسترسم نيست

 

و مشغله زياد پيدا كردم فعلا نميتونم زود به زود آپ كنم

 

 اگه بهتونم سر نميزنم زود به زود بازم ببخشيد

 

خواستم بگم نتيجه آخر گرفتم و امروز شوشو رفت دانشگاهم با مدارك

 

تا برام ثبت نام كنه باشهريه500 هزار تومان به معاون اون دانشگاه صحبت كرديم

 

 واسه 2ماه اول گفت همش به استادربط داره بايد باهاش حرف بزني

 

 و منم فعلا ثبت نام كردم و تا ببينم چي ميشه

 

ايشالا استاداباهام راه ميان و 2ماه اول هوامو دارن

 

نهايتش ميافتم ترم اول از اينكه يك سال عقب بيفتم بهتره

 

برام دعا كنيد بتونم تمام تلاشمو ميكنم


بهراد ماماني جونم برات بگم كه...

 

 اول امروز وارد 6ماه شدم خدارو شكر  هوراهورا

 

اين روزها ماماني به خاطر اتفاقاتي كه تو خانواده شوشو افتاده

 

تصادف خواهرشوهرم وشوهرش و بدجور مشغله پيدا كرده

 

بابايي هي بره بجنورد و هي برگرده

 

 و درگيره و ما هم بيشتر شبها هم خونه مامان شوشو هستيم

 

 شبها هم دير وقت ميايم

 

واز اين طرف به خاطر بابايي بايد ساعت3 صبح بيداشم بابايي غذا بدم

 

 و ساعت 7بازم بيداربشم كه برم شركتخمیازه

 

سرم حسابي شلوغ شده فعلا منتظرم اوضاع آروم بشه

 

هر چي هم ميگذره ماماني خيلي اوضاعش سخت ميشه

 

 نميتونم راحت بشينم تو مهماني ها و شبها هم موقع خواب

 

وقتي دراز ميكشم ميخوام از اين پهلو به اون پهلو

 

بشم ميميرم و زنده ميشم مثل يه نهنگ كه به ساحل نشته شدمنیشخند

 

راه رفتن برام سخت نيست فقط نشست

 

 و برخواست و موقع خواب سخت شده برام

 

 خيلي هم جديدا گرمايي شدم شايد باور نكني

 

 گلم همش گر ميگيرم كافي يه قالب كره بهم بديد

در عرض سيم ثانيه تو دستم آب ميشه شدم يه كوره داغ ههههنیشخند

 

 هرروز دعا ميكنم اين 3ماه باقي مونده به خير و خوشي بگذره

 

 و تو فقط بياي تو بغلم عزيز دلم

 

ماچنفس ماماني دوست دارمقلب

 

راستي آرزو بدل موندم وقتي لگد ميزني

 

 ازت فيلم بگيرم انگار حس ميكني تا دوربين روشن ميكنم

 

 از لگدهات فيلم بگيرم همچين قايم ميشي تكون نميخوري كه خودمم خسته ميشمابرو

 

هرچي بهت ميگم گل پسرم يكي يكدونه مامان و بابايي لگد بزن ماماني ازت فيلم بگيره

 

 كه وقتي بزرگ شدي بهت فيلمو نشون بدم ميدونم كه خوشحال ميشي اما كو گوش شنواخیال باطل

 

 انگار نه انگار تا دوربين خاموش ميشه شروع ميكني به شيطوني بعضي

 

 وقتها هم حركتات جوري كه انگار از سمت راست شكمم حركت ميكني ميري

 

سمت چپ انگار جاده هست و حركت رو رو شكمم با چشم ميبينم

 

 خندم ميگيره نميدونم اون تو چيكار ميكني

 

هرچي هست فقط مراقب خودت باش عزيز دلم

 

دوست داريم بووووسماچ

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (11)

طراح قالب اختصاصی نی نی خودتون
29 تیر 92 11:11
طراح قالب اختصاصی نی نی خودتون اگه میخوای وبلاگ نی نی خوشگلتو به طور اختصاصی طراحی کنی، طوری که عکسش توی قالب استفاده بشه، من میتونم این کارو برات انجام بدم... اونم فقط با 10 هزار تومان! نمونه کارها در سایت موجود است http://designer123.blogfa.com/
معصومه زن عموی بردیا
29 تیر 92 18:00
عزیزم ببخشید مزاحم شدم بردیای من تو مسابقه نی نی شکمو شرکت کرده اگه براتون زحمتی نیست کد 736 رو به
شماره 20008080200 بفرستید ممنون میشم بوس هزار تا


چشم حتما
الی مامی آراد
30 تیر 92 1:06
عزیزم بهتون تبریک میگم انشالله که موفق باشی بهراد جونم از الان مشخصه شیطونه


مرسي
مامان آيسو وآيسا
30 تیر 92 11:11
چه اتفاق بدي هديه جون ناراحت شدم
انشالله بزودي سختي هات تموم شن
ونيني بهراد بياد تو بغلت وراحت بشي.


مرسي عزيز دلم
babaye arash
31 تیر 92 13:11
خو حق دارم بت ميگم كسخل اونم از نوع اسيدي
اگه حساب كني ميبيني كه نميشه دو تا هندونه با يه دست بلند كرد


وقتي بلند كردم دوتا هندونه رو با كمك خداوند بزرگ اونوقت منم كه بايداينطوري بخندم بهت
زهره مامان عرفان خان
1 مرداد 92 1:03
سلام به مامان هدیه صبور و مهربون
عزیزم درکت میکنم واقعا سه ماه آخر سخته ولی مطمئن باش وقتی نی نی گولو بیاد تو بغلت همه چی یادت میره
همیشه به اون لحظه شیرین و بیاد ماندنی فکر کن همه چی برات آسون میشه
منم تا آخر ماه هشتم سرکار میرفتم و کلی سختی کشیدم ولی وقتی عرفان برای اولین بار اومد بغلم همه چی یادم رفت و خستگیهام از تنم بیرون پرید
با بهترین آرزوها


مرسي گلم ايشالا كه همينطور ميشه
مامان حسنا
2 مرداد 92 13:56
عزیزم میدونم با وجود نی نی تو شکمت همه ی این کارا سخته و خسته میشی...
ایشالا که خاهر شوهرت و شوهرش زودی خوب بشن


مرسي عزيزم بووووس
مامان ایدین
4 مرداد 92 10:29

. . ¸,’ ¸,. . ¸ `-,”~-~’,¸,.¹-~-._¸,.سلام
. . . . ) . ‘”¨ . .):. .`-,;:.`,’;;‘¸,.¹¯¸¸,.-
. . .,-’ , , , , ,-‘;:.. . .`-¸;:.`,’--~’`,¯-.,¸_,
. . (. ,•¸,-~’¨|;;;::.. .. . “-,;:/,`,-~-~¬¯. . . . . . .¸,..,¸ . . . . .¸,.-~--.¸_
. . . ¨`” . . . .|;;;:::.. . .. . ¯¯`*¬~---~~¬¬”``~-,;:;;`”~--~”:;;::,-“’’``¯¨`
. . . . . . . . . \;;;::… . … , زود بيا آپمو ببين .... ¨`-,;;:;;::;;::;:;:`¬~-.¸
'``````````````/;;;:;::… ,, ..:;, :… ,, .. :;,:;,. . ., ¸ . . . .`,;;:;:::;:;:;;-~”`¨
, . . . . . . . .|;;::;:... .:; .:;;¸ . . ,, ..:;,, .. :. . ..:’ .. . . |;;::;;:;:;;”-~¬~-.,¸.-~’
. . . . . . . . . \;;::.. . `` .:;;;, . . . ,, ..:;, :… ,, .. :. . . . ,’`”~-,;;:;:;;.¸.,~--“`¨
. . . . . .¸.-~¬”`,-‘;:. . ..:;;::... .. .. . .. ... ..:;;. . . . .,’ . . . .`”*”`¯
. . . . . l’:,~-¬`;;:¸.-~¬”```”¬~--~¬, ..:;;¸-‘¨¯`\;:.. ./
. … . . |`|/`”,-‘¯ . . . . . . . . . . . . .`,.::;;\ . . . `,;:.\
. . . . . .l,/`/,.¸ . .با اين اسب بيا . . . . ).::;;\ . . . .`¸;:`,
. . . . . ./ (-.¸ ) . که زودتر برسي ..-“.:


چشم حتما همين الان
مرجان مامان اران
12 مرداد 92 4:26
اخی عزیزمم چقدر در گیری میدونممم
ایشالا این ماه های اخرم زودی بگذرهههههه
به سلامتی بلاخره نوشتی دیگههههههههه
موفق باشی گلمممممم
مواظب خودتون باشید بوسسسسسس
راستی اپ کردمممممممم


مرسي ميام سر ميزنم
مامان بهراد
15 مرداد 92 20:17
مامان بهراد
15 مرداد 92 20:41
عزیزم مشغله زیاد باعث نیومدن تو نت شد مهم اینه که الان اومدم بهراد جون چطوره هدیه جون همگی خوبین راستی بابت دانشگاه خوشحال شدم


مرسی عزیزم بوووووس