اوضاع مامانی به چراغ زرد تبدیل می شود
بهراد مامانی پسر عزیزم
دیشب حسابی از نظر اعصاب بهم ریخته بودم
صبح نمیشد که شده بود برام کابوس
آخه مامانی دیشب رفتم حمام نمیدونم مامانی تو چرا بعضی وقتا
به این حمام رفتن من حساسی فکر کنم به دنیا بیای اصلا رابطت با حمام خوب نباشه
آخه دیشب بعد حمام باز خونریزی پیدا کردم تا صبح بشه داشتم دیوانه میشدم
همون شب ساعت 5 بود حدودا زنگ زدم زایشگاه آخه دیگه نمیتونستم طاقت بیارم
فکرو خیال داشت منو میخورد شرایطمو گفتم گفت اگه ادامه داشت اوضاعت
صبح بیا زایشگاه اگه نداشت برو سونو و بعداظهرش برو مطب دکترت
منم چون دیدم نسبت به اول کمتر شد خونریزیم صبح رفتم سونو گرافی
برام نوشت تو 35 هفته هستم و وزنشم 2432 گرم هست و از گرید 2به 3 می باشد
و طول کانال 31 که از نرمال پایینتر هست خیلی ترسیدم
خیلی باهات حرف زدم پسرم گفتم عزیزم هرچی درد هست مامانی رو اذیت کن
اما زود به دنیا نیا حتی مامانی یه مادر بزرگ داره تا الان هرچی گفت و رفتم سونو درست بود
انگار سونوگرافه بهم گفت تا 1 هفته 10 روز دیگه زایمان میکنی
سونو گرافمم گفته سر بچه پایین هم هست از استرس دارم میمیمرم
مامانی خواهش میکنم مامانی رو اذیت بکن اما خواهشا زود بدنیا نیا
ای خدا تو رو به اون کتابت قسمت دادم بچم تا 5 هفته دیگه بدنیا نیاد
آخه منو بابای قرار یه کارهاییی بکنیم رو اسمت که فعلا سورپریزه تا بعد
خواهشا بهراد مامانی مراقب خودت باش قوی باش و فعلا نیا
ما هنوز آتلیه نرفتیم عکس بگیریم و اتاقتم کامل نچیدم خواهش میکنم
همش تقصیر این بابایته که همیشه دقیقه 90 هست
دیگه نمیدونم از دست این اخلاقش چیکار کنم بخدا
خلاصه رفتم مطب و دکترمم نامه نوشت اورژانسی که اگه هر زمان دردم شروع شد
برم زایشگاه واسه زایمان فکر کنم که پسرم دوست داری زودتر بیای
اما مامانی زودتر نیا اینجا هیچ خبری نیست بخدا اصلا مامانی دوست نداره
که هول هولی بشه همه چیز پس پسرم فعلا منتظر باش تا 5 هفته دیگه
الان زود مامانی باشه قوی باش
عکس سونو با مطالبشو تو آلبوم بهراد گذاشتم
راستی دوستان که گفتن عکس از اتاقش بگذارم
هنوز کامل نچیدمش چیدم حتما میگذارم