داماد شدن بهراد(ختنه)
سلام به همگی ممنون از همه که برگ سبزی به یادگار گذاشتید
جونم براتون بگه که خبر جدید اینکه تو تاریخ 17 آذر پسرمو بردم داماد کردم (ختنه)
مامانی فداش بشه
اون روز غروب ساعت 6 منو بهراد و عزیز(مادر خودم) و پدرجونش (پدر خودم)بردیمش
پیش دکتر کلینیک اسدالله پور چند جا پرسیدیم واسه ختنه تو مطب انجام میدادن
اما این دکتر تو اتاق عمل انجام میداد و دیدم بهتر هم هست و تمیز تر هست
و بابای بهراد اون روز دانشگاه داشت تا ساعت 6 غروب خواستیم صبر کنیم بیاد نشد
دکتر میرفت واسه همین بدون بابایی رفتیم و تا بیاد دیر شد و ما کارمون تمام شده بود
و رسیدیم خونه قبلش بگم که پشت در اتاق عمل که بودم صدای جیغشو میشنیدم
دلم داشت پاره میشد نمیتونستم کاری بکنم اما زودی تمام شد 15 بیشتر طول نکشید
سرهم بعدش خانم پرستار اوردش داد بهمون داشت یکسره جیغ میکشید
مثل اینکه بی حسیشو کم زده بودن و دردش شروع شده بودتا برسیم خونه
انقدر جیغ کشید که گفتم الان گلوش خون میادبعدش فوری شیاف زدیم
و 2ساعت بعدش ساکت شد اما خیلی وحشتناک بود گریه هاشو الان 4 روزه هست
که گذشته اما پسرم انقدر حساس تو خواب از اون روز به بعد میپره
و جیغ میکشه انگار خواب عملو میبینه و وقتی کهنه میکنمش جیغ میکشه
انگار میترسه نکنه میخوان باز جراحیش کنن ایشالا به مرور زمان فراموش کنه
این چند روزم که ختنه کردیم بخاطر اینکه کهنه نباید بسته بشه
داستانهای زیادی از خرابکاری داشتیم اما از همه خنده دارتر این بود که
دیروز غروب از کهنه زد بیرون تمام لباسشو از پشت کثیف کرد
جوری که منو بابای بهراد با مشمعا زیرش عین برانکارد بردیمش تو حمام
و عزیزش اومد و شوستیمش خنده دارش اینجا بود که بچم خودش فهمیده بود
خرابکاری کرده خشکش زده بود پلک نمیزد هم صحنه خنده داری بود
هم اینکه کثیفکاری شبشم راحت خوابید بعد حمام
و خبر دیگه اینکه جمعه باید واکسن 2ماهگیشو بزنیم
چون تعطیله شد شنبه و بازم شنبه افتاد یکشنبه چون من شنبه امتحان میان ترم دارم
استرس گرفتم پسرم تازه از بحران ختنه داره بیرون میاد حالا واکسن شروع میشه
شنیدم درد واکسن بیشتر تا ختنه ایشالا که اذیت نشه پسرم فداش بشم
خوب دیگه امیدوارم واسه واکسن اذیت نشه واکسنو که زد و وقت کردم میام
مینویسم چه اتفاقی افتاد
ممنون از همه دوستتون دارم بووووووس
عکس جدید گذاشتم تو آلبوم 2ماهگیش