چندخبر 3...
بهراد گلم این روزها تغییرات زیادی میکنی و کارهای جدید
- مامان بزرگ بلندت میکنه رو پاهات وای میستی و وقتی خمش کردی خودت به پاهات فشار میاری که بلند بشی
- کار دیگه اینکه وقتی باهات حرف میزنم تمام تلاشتو میکنی که تو هم حرف بزنی و همش قون قون میکنی و هی میگی اووووووووووو اهههههههههه
- موقع کهنه عوض کردنم که قربونت بشم تا میام عوض کنم میخندی و از سر ذوق کردن که بهت
فشار میاد بالا میاری و میخندی و تند تند دستو پا میزنی و نمیگذاری مامانی کهنتو عوض کنه
- گوش شیطون کر الان 3 شبه آروم میخوابی حتی گهوارتم دیگه تکون نمیدوم و خودت میخوابی
ساعت 12 و خودم ساعت 4صبح بیدار میشم بهت شیر میدم میخوابی تا 6 صبح
و این نعمت بزرگی و لطف بزرگی به من میکنی مامانی
یه چیز جالبتر اینکه .....
- جدیدا متوجه شدم عاشق ساعت شدی و کنار ساعت میگذارمت ساعتها بهش خیره میشی
و بعضی اوقات همینطوری خوابت میبره و یک بارم که بردم جلو ساعت تا دیدی ذوق کردی
و یه صدا از خودت در آوردی که معلوم بود ذوق میکنی
- تو خونه عزیز هم یه چندتا عروسک هست که مال بچگی من بوده تا اونارو میبینی ذوق میکنی
و لبتو غنچه میکنی نگاهشون میکنی و بعضی اوقات میخندی
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی