تحول جديد گلكم
بهراد خوشمل من خيلي اميدوارم كردي از تو چه پنهون آخه ناراحت بودم نسبت به بچه هاي ديگه كارات عقب بود
بهراد:ماماني منو با كسي مقايسه نكن روانشناسا گفتن
آآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآخخخخخخخخخخخخ نزن پسرم باشه ماماني حرفت درسته بوووووس
پسرم تو تاريخ 27 كه اولين بار بود سينه خيز ميرفتي الان بعداون روز قويتر شدي و قشنگ چهار دستو پا ميري و از ي اتاق به اتاق ديگه وقتي آشپزخونه هستم تو هم مياي كلي ذوق مرگ ميشم و تو هم كنجكاو شدي بووووس
جديدا حرف زدنت قويتر شده ما حرف ميزنيم انگار جواب ميدي و قون قون ميكني مثلا همين ديشب رفتي سراغ دستگاه سي دي و تلويزيون هي انگشت ميكردي به چراغ قرمزش هي صدات كردم جواب ندادي وقتي هم برگگشتي به زبون خودت ي چيزهايي گفتي و روتو برگردوندي سمت دستگاه و ما هي صدات ميكرديم اما نتيجه نداشت و تو هم حرف ميزدي انگار ميگفتي دوست دارم دست بزنم شما با من چيكار داريد
بهراد 16 روز ديگه عروسي دايي جونته امروزم كه دارم اينارو مينويسم سركارم و ساعت 2 بعداظهرم قرار جهيزيه زندايي جونت رو بيارن امشب بزن برقص داريم خدا كنه تا عروسي دايي تو يكم رقص ياد بگيري در حد دست تكون دادم امين
بهراد تمام زندگيمي با هيچ چيز و هيچكس عوضت نميكنم