امیر بهرادامیر بهراد، تا این لحظه: 10 سال و 7 ماه و 8 روز سن داره

بهراد پسر آروم و صبور من

تحول جديد گلكم

بهراد خوشمل من خيلي اميدوارم كردي از تو چه پنهون آخه ناراحت بودم نسبت به بچه هاي ديگه كارات عقب بود بهراد:ماماني منو با كسي مقايسه نكن روانشناسا گفتن آآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآخخخخخخخخخخخخ نزن پسرم باشه ماماني حرفت درسته بوووووس پسرم تو تاريخ 27 كه اولين بار بود سينه خيز ميرفتي الان بعداون روز قويتر شدي و قشنگ چهار دستو پا ميري و از ي اتاق به اتاق ديگه وقتي آشپزخونه هستم تو هم مياي كلي ذوق مرگ ميشم و تو هم كنجكاو شدي بووووس جديدا حرف زدنت قويتر شده ما حرف ميزنيم انگار جواب ميدي و قون قون ميكني مثلا همين ديشب رفتي سراغ دستگاه سي دي و تلويزيون هي انگشت ميكردي به چراغ قرمزش هي صدات كردم جواب ندادي وقتي هم برگگشتي به زبون خودت ي چي...
11 مرداد 1393

10ماهگيت مبارك

دووووووووسسسسسسسسستتتتت دارم                                 پسرم 10 ماه گذشت به اين زودي 10ماه وارد اين دنياي بزرگ شدي   ايشالا كه دنيا بر وفق مرادت باشه گلكم ماماني نميدوني چقدر دوستت دارم   كارهاي جديدي كه ميكني اينه كه: بابا ميگي و عاشق حمامي كافي صداي آب رو بشوني از ته دلت ميخندي و ذوق ميني و ما كلي كيف ميكنيم   و كافيه اسباب بازي كه دوست داري رو ازت دور باشه شيرجه ميزني كه بگيري و نهايتا با مماخ ميخوري زمين   و شبها هم كه چي...
24 تير 1393

پیشرفتهای یکی یکدونه در اواخر 9ماهگی

بهراد الان 2روزه که تمام تلاششو میخواد بکنه که راه بره و امان مارو بریده   و نمیشینه اصلا و میگه منو فقط راه ببرید منم شبها موقع خواب از تو اتاق نشیمن تا تو اتاق خوابمون   راه میبرمش و کنار راهرو از باباش خداحافظی میکنیم و شب بخیر میگیم و میریم باهم میخوابیم    قربون پسرم بشم روزهاهم با اسباب بازیهاش بازی میکنه و با خودش حرف میزنه  ...
15 تير 1393

بهراد 9 ماهگی (سری جدید)

اولین باری که بهراد به  رستوران رفت مدل خواب جدید بهراد سوار بر رخش خویش   بهراد درحال بازی با لپ تاپ خودش                                                                           ​ بهراد در روستای پدری قابل ذکر است که بابای خودش بعد 29 سال اومد روستاش {وندچال} و بهراد بعد 9 ماهگیش ​              ...
15 تير 1393

پیشرفتهای یکی یکدونه من

بهراد تو این ماه وقتی نشسته هست دیگه تعادلشو حفظ میکنه   و برای گرفتن اشیاء دیگه با صورت پایین نمیفته بلکه پاهاشو خم میکنه   و خیلی آروم روی شکمش دراز میکشه   و اولین باری که این کارو کرد در تاریخ 31 خرداد 93 بود    بهراد عادت کرده شبها کاملا کج بخوابه و تا خود صبح هزار بار بچرخه   به عبارتی سر خوشملش یه سمت و پاهای کوچولوش یه سمته دیگست   کلا روی بالشت نمیخوابه    وقتی سر حال باشه واسه خودش آواز میخونه صداشو میبره   بالا جوری که فکر میکنه داره چه چه میزنه   منم میشینم اینطوری نگاه میکنم و ...
31 خرداد 1393