امیر بهرادامیر بهراد، تا این لحظه: 10 سال و 6 ماه و 27 روز سن داره

بهراد پسر آروم و صبور من

دختر يا پسر؟؟؟

سلام بهبوش من ديروز 21/2/92 بعد شركت رفتم خونه بابايي بهم گفت بايد كي بري سونو و آزمايش سلامت جنين گفتم 24 چطور گفت: ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟    زودتر برو اگه امكانش هست زودتر بفهمم چيه مشخص بود ذوق داشت منم خيلي خوشحال شدم آخه بابايي زياد احساسات نشون نميده خصلتش اينه همينم اميدوار كننده بود خلاصه غروب ساعت 6.30 بود كه رفتم آزمايشگاه البته همون آزمايشگاهي كه هميشه ميرفتم نه از شانس دستگاهش خراب بودمنم رفتم جايي ديگه ، بابايي هم اومد تو اتاق سونو و نشست تا تو رو از تو دستگاه ببينه البته نشد به وضوح اون سونو قبلي نبود كه ديده بشه اما خلاصه ديده شد ما كه نفهميديم دكتر فهميد   ازم پرسيد دخت...
22 ارديبهشت 1392

هفته 17 بارداري و ديدن خوابت

سلام فينگيلي من امروز رفتي تو 17 هفته داري به اميد خدا كم كم بزرگ ميشي طبق تحقيقاتي كه كردم تو اين هفته بهبش من: براي خواندن كل مطلب ادامه مطلب يادت نره   سلام فينگيلي من امروز رفتي تو 17 هفته داري به اميد خدا كم كم بزرگ ميشي طبق تحقيقاتي كه كردم تو اين هفته بهبش من تقريبا به اندازه يك پياز بزرگ هست . او مي تواند مفصلهاي خود را تكان دهد و اسكلت او كه تاكنون به صورت غضروف نرم بود آرام آرام به استخوان تبديل مي شود. حس شنوايي او در حال رشد است. بند ناف او كه شاهراه حيات وي براي اتصال به جفت است هر روز محكمتر و ضخيم تر مي شود. الهي فداي اون قدو بالات بشم ماماني قرار اين هفته در تاريخ 24/2/92 برم واسه سونو گرافي...
21 ارديبهشت 1392

شروع ميكنم به نام خدا و به اميد او

سلام بهبش عزيزم الان كه دارم برات مينويسم تو هفته16 بارداري هستم و ماماني الان سر كار و آخرهاي وقت اداري هست ميخوام از وقتي فهميدم باردارم خاطراتت زیبات رو بنویسم تا وقتي بزرگ بشي. اميدوارم خداوند مهربون كه اين نعمت بزرگ رو به من و بابایي داده مراقبت باشه و سالم بهمون بده تا بتونيم تو آغوشمون بگيريمت. بی صبرانه منتظر 22هفته دیگه هستم تا چشمای نازت رو به این دنیا باز کنی و منو بابایی صدای گریه هاتو بشنویم و آروم بگیریم       خوب حالا میرم سر وقت خاطرات: بهبش عزیزم وقتی من و بابایی قست داشتیم تو رو داشته باشیم با امید خیلی زیاد رو به خدا کردیم و از خدا خواستیم که ای...
17 ارديبهشت 1392