مامانی مسافرت بخاطر من ممنوع تا 2 آبان
سلام گل پسرم قند عسلم
جونم برات بگه که ...
پریشب اومدم برات یه لالایی بخونم رفتم رو تخت داز بکشم یه هو دیدم ...
یه چیز قلمبه اومده بالا اونقدر که
متوجه شدم یه جایی از بدنته پسرم قربونت بشم
بووووووووووس
انقدر ذوق کردم که نگو باباییت داشت تی وی نگاه میکرد
صداش کردم اومد نگاه کرد
خندید هرچند بابایی ذوقشو نشون نمیده عادت نداره احساسات بروز بده
اما میدونم دوستت داره پسرم
خلاصه منم با چه ذوقی و همونطور که اشک تو چشمام حلقه زده بود
شکر کردم خدارو که یه موجود زنده تو دلمه و داره بزرگ میشه
و رفتم برات لالایی خوندم ایشلا به دنیا اومدی شبا برات دوباره میخونم
پسرم الان دو روزه که سمت راست شکممی بالای نافم
هر از گاهی قلمبه میشی و دیگه مثل قدیم لگد زیاد نمیزنی
بلکه شکمم سفت میشه بعدش یهو تکون می خوری
از وقتی تکون خوردنتو حس کردم هر چی میگذره
با حرکات عجیب غریب تری مواجه میشم
خبر بدی اینکه قرار بود من 7 شهریور باشم تهران واسه عروسی دخی جونم
امروز بعد اداره ساعت 3رفتم مطب منتظر موندم تا دکترم بیاد (بابا بزرگم)
نوبتم که شد رفتم داخل آزمایشاتمو دیدی بهم گفت
WBC====>10.7 نرمالش از 4 تا 10.5 هست
RBC=====>3.62 نرمالش از 12 تا 15 هست
HCT=====>32.3 نرمالش از 35 تا 45 هست
PDW=====>7.7 نرمالش از 9.8 تا 17 هست
اینا چیزهایی بود که تو آزمایشم قرمز نوشته شده بود
دکترم قرص آهن مو بیشتر کرد و تاریخ زایمانم بهم گفت
که 2 آبان هست
گفت این 4 هفته رو ایشالا رد بکنی بقیش اگه مشکلی پیش بیاد
زایمان زودرس داشته باشی دیگه خطر نداره فقط این 4 هفته رو رد کنم
و الان من تو 31 هفته هستم ایشالا که هیچ خطری پیش نیاد
و تو گل پسرم هرموقع که وقت مناسب هست بدنیا میای
توکل بر خدای مهربون
بعدش پرسیدم آقای دکتر من مسافرت میتونم برم برگشت نگاهم کرد گفت...
کجا گفتم تهران لبخند ملیحی زد و گفت نه اگه واجبه برو
وگرنه اصلا منم فهمیدم یعنی نریم یخورده دپرس شدم
که نمیتونم عروسی تنها دخترخالم برم
اما پسرم مهمتر از دخی هست
بعدا هم فیلم و عکساشو میبینم دیگه
ایشالا با پسرم میرم خونشون
و با اون میبینم فیلمو عکسارو
واسه همین موضوع زنگ زدم به خیاطم گفتم دست نگه داره
من عروسی نمیرم باشه بعد زایمانم واسه یه جشن دیگه بدونزه
چون هرچی باشه اگه میدوخت سایز الانم با 3 ماه دیگه فرق داشت
و اگه تنگم میکرد بازم خوب وای نمی ایستاد
خلاصه مامانی مسافرت کنسل شد
یه خبر ناراحت کننده دیگه اینکه 3شنبه خبردار شدیم که...
مرخصی زایمان دوباره متوقف شده قانونش که از
به
نمیدونی من چقدر دپرس شدم قرار بود از اول شهریور دیگه شرکت نرم
اما با این اوضاع اگه نرم باید اول اسفند برم شرکت تو بارون و سرما
ترجیح دادم که برم شرکت تا اول مهر که از اون ور فروردین برم شرکت
تا ببینیم خدا چی میخواد شاید دوباره دولت درستش کرد
شدیم باش باش نباش این ممکلت که هر دقیقه یه قانون دارن
به خدا آدم 100 تا تصمیمی میگره بعدش میان خرابش میکنن
آخه قرار بود حالا که 9ماه شده فروردین یا اردیبهشت بریم مسافرت
حتی بابایت گفته بود بریم کیش
حالا که کنسل شده 9 ماه 6ماه مرخصی
من همش تو زمستون و پاییز مرخصی دارم
این فصلم که مسافرت نمیشه رفت و فروردینم 5روز مرخصی دارم
و ماهی 2روز که کلا میشه 7 روز 7 کجا آخه میشه رفت خوش نمیگذره
ای خدا یه کاریش بکن که دوباره 9ماه بشه آمین
خوب دیگه آپ امروز دیگه بسه پسرم کلی نوشتم برات
تا خبرهای خوش دیگه انشالا