درد لگن و مابقی ماجرا
بهراد شیرین مامانی پسر باهوش و صبورم
دیروز غروب درد شدید داشتم هم از لگن و کشیدگی رحمم
خیلی ترسیده بودم زنگ زدم مطب منشی گفت...
تا شب اگه ادامه داشت برو بیمارستان منم دست به دامن خدا پیغمبر شدم
تا اینکه صبح شد رفتم شرکت دیدم بازم درد دارم اما کمی بهتر شده بود
رفتم پزشک شرکتمون و گفتم واسم سونو بنویسه تا بعد شرکت برم
و ساعت 4 بودم سونو گرافی و ساعت 4.45 رفتم داخل
دکتر سونو گراف عکس سر و شکم و دست و پاشو بهم نشون داد
و حتی بهم گفت این لپ ها و چشم و لباشه اما من که اصلا نفهمیدم
فقط تنها چیزی که سر درد آوردم از کف پاهای کوچولوت بود
مامانی فدای اون قدو بالات بشه کاش میشد میفهمیدم
چی به چی هست گفت لپهای تپلی داره وای خدا
نمیدونی چه قدر ذوق مرگ شدم بعدش گفت..
سرش سمت راستته و پاهاش سمت چپت و باسنش بالای نافت
اونجا فهمیدم اینکه قلمبه میشی باسن و سرت بوده
فدات بشم مامانی
بووووووووووووس
نمیدونی چقدر خوشحال بودم بعدش گفت ...
خانوم درد لگنت واسه زایمان زود رس هست وباید استراحت کنی مراقب باشی
انگار دنیا رو سرم خراب شد هرچی ذوق بود یهو از بین رفت
اما یهو به خودم اومدم و گفتم خدارو دارم ناامید برای چی بشم
اون مراقب بچم هست
خدایا 32 هفته رو نگهش داشتی 9 هفته دیگرم مراقبش باش
خودت این هدیه برزرگ رو به من و خانواده هدیه کردی خودتم مراقب پسرم باش
خلاصه آقای دکتر چیزهای دیگه هم گفت مثلا از وزنش که 1800 بود
نمیدونم وزنش خوبه یا نه تو نت گشتم دیدم تو 32 هفته 1800درسته
حالا نمیدونم تو نت درست هست یا نه
عکس مطالب سونو رو هم تو آلبومت گذاشتم برای آینده ای دور پسرم
ایشالا روزی برسه که تو به دنیا بیای صحیح و سالم و تو بغلم باشی
و هی نق بزنی و من بیام این خاطرات رو بخونم که چقدر دلشوره داشتم
و یه نفس عمیقی بکشم و او ن لحظه لوپهای کوچولوتو یه
بووووس آبدار کنم یعنی میشه مامانی