آخرين مهمان مامان و بابا
پسر عزيزم خوشگلم
امروز 05/06/92 مهمان دارم دوست بابايي هست
اون ميخواد بياد واسه اتاقت تاقچه چوبي بزنه
واسه همين بابايي دعوتش كرد كه شامم با خانومش بياد
اين آخرين مهماني هست كه من و بابايي دوتايي پذيراي مهمان هستيم
اگه خدا بخواد بعدش تو به دنيا مياي و از اون به بعد
3تايي پذيراي مهمانهاي عزيزمون هستيم
در گير بودم كه چي درست كنم كه بهم زياد فشار نياد اولش خواستم
جوجه كباب درست كنم باباي رايمو زد گفت درسته آسونه
اما من بايد به دوستم تو نصب تاقچه كمك كنم
و ديگه وقتي نميمونه كه برم جوجه كباب درست كنم از قبلش درست كنيمم
مزش ميره سرد ميشه واسه همين كنسل شد و با دوستام مشورت كردم
تو شركت گفتن قيمه درست كن راحتر و قرار قيمه درست كنم ديرو غروب رفتم
ژله درست كردم توش انگور و سيب ريختم و خورده كاريهاي ديگرو آماده كردم
تا امروز غذاي اصلي رو درست كنم ايشالا كه بهم زياد سخت نميگذره
و تو پسرم اذيت نميشي ايشلا
اگه شد عكسم ميگذارم كه يادگاري بمونه اگه شد
عکسا تو ادامه مطلب