امیر بهرادامیر بهراد، تا این لحظه: 10 سال و 7 ماه و 8 روز سن داره

بهراد پسر آروم و صبور من

تست سلامت جنين

1392/3/4 15:11
257 بازدید
اشتراک گذاری

سلام پسر گلم آقا بهراد

تست سلامت جنين رو گرفتم و ...........

 

پسرم 22ارديبهشت رفته بودم آزمايشگاه واسه سلامت جنين و گفتن آزمايشت 31 آماده ميشه

 من تا 31 ارديبهشت بشه و جواب بگيرم دل تو دلم نبود {#emotions_dlg.e52}ميترسيدم نكه پسر گلم مشكلي داشته باشه خلاصه پسرم روز 1خرداد بود رفتم دنبال جواب آزمايش 

راه آزمايشگاه دور بود واسه همين منم با اين وضعيت نميتونستم برم خلاصه من و بابايي رفتيم واسه گرفتن آزمايش وقتي آزمايش گرفتم دستم {#emotions_dlg.e39}بعضي جاهاش با ماژيك خط كشيده بودن وقتي نگاه كردم خيلي ترسيدم اشك تو چشمام جمع شده بود{#emotions_dlg.e13} چرا با ماژيك خط كشيدن داشتم ديوانه ميشدم رفتم سمت يكي از كاركنان اون آزمايشگاه ازش خواهش كردم ميشه بهم بگيد جوابش چيه ............

گفتن اولا اجازه نداريم و بعدم بلد نيستم خيلي تخصصي هست، گفت برو پيش دكتر خودت اما از شانسم دكترم رفته بود خارج تا 20 نميومد منم پاك گيج شده بود با خودم گفتم برم پيش دكتر ديگه نتونستم طاقت بيارم و از بابايي خواستم منو ببره مطب دكتر خدارو شكر خيلي خلوت بود چون بابايي كارش آزاد بود براش سخت بودكه معطل بمونه

خلاصه رفتيم داخل مطب دكتر و وقتي رفتم داخل دكتر داشت جواب نگاه ميكرد دل تو دلم نبود فقط خدارو صدا ميكردم دكتر نگاه كرد و گفت همه چيز خوبه نميدوني يه نفس آروم كشيدم{#emotions_dlg.e34} و با اميد بيشتري به ادامه زندگيت منم به زندگيم ادامه خواهم داد {#emotions_dlg.e11}{#emotions_dlg.e11}آقاي دكتر بقيه كارهاي چكاپو انجام داد و گفت خداروشكر خوبه من و باباي اومديم به سمت خونه خلاصه اون روز استرس زيادي رو تحمل كردم و خداروشكر همه چيز به خوبي پيش رفت.

پسر گلم اين هفته رفتي تو 19 هفتگي و من باز هم خدارو شاكرم بابت سلامتيت

بهرادم جديدا خيلي تو دل ماماني ول ول ميخوريچشمک و ضربه هاي كوچولو ميزني كه ماماني فقط حس ميكنه روز جمعه بود 3 خرداد نشسته بودم تو حياط بابا بزرگت و داشتم به طبيعت نگاه ميكردم و همينطور ميخواستم باهات حرف بزنم واسه اولين بار بود كه صدات كردم تا اسمتو بردم تكون خوردي و ضربه زدي خيلي خوشحال شدم و اونجا بود كه فهميدم بهرادم تمام حرفامو ميشنوي و حس ميكني ماماني الهي هميشه سالم باشي

بــــــــــــــــــــــــووووووووووووووووووســـــــــــــــــس 

فقط 5 ماه ديگه تو دل ماماني تحمل كن و بعدش سالم بيا

تا ماماني تو رو تو آغوش خودش بگيره و سراسر بوسه تقديمت كنه

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (7)

بابای محمد مهدی
4 خرداد 92 15:16
انشالله خدا این فینگیلیتونو حفظ کنه و به سلامت به دنیا بیاد
مامان سونیا
4 خرداد 92 16:53
خوب به سلامتی همه چی رو به راهه مامانی خیالت راحت باشه حالا حسابی به خودت و نی نی برس تا تپل مپل و سالم به دنیا بیاد وبیاد توی بغلت
مامان حسنا
4 خرداد 92 17:39
عزیزم این اظطرابا واسه همه ی مامانا هست سعی کن زیاد ب خودت استرس وارد نکنی میدونی ک واسه نی نی جون خوب نیست ب هرحال خدارو شکر ک حال مامان و نی نی خوبه عزیزم خیلی مواظب خودتون باشید من ک خیلی دلم میخواد نی نی جون و ببینم
مژده(مامان بهراد)
5 خرداد 92 12:09
عزيزممممممممممممممممم چقدر خوشحال شدم واي ميدونم چي كشيدي خود منم اين راه رو رفتم براي منم اون موقع جاي سئوال پيش اومده بود كه اين اعداد و ارقام چي هستن ولي خدا رو شكر كه خيالت راحت شد و بهراد شماره 2 سالمه اول خودت بعد مامانش هميشه سلامت باشين. خيلي خيلي خوشحالم كه با يه هم اسم پسرم دارم صحبت ميكنم.
مامان یزدان
5 خرداد 92 17:14
الهام مامان علیرضا
7 خرداد 92 22:12
خداروشکر بارداری پر از استرسه
الهام مامان علیرضا
7 خرداد 92 22:13
منظورم این بود خدا رو شکر که سالمه
و افسوس که بارداری پر از استرسه!
بد نوشتم پیام قبلی رو و منظورم و بد رسوندم
میبخشی دوستم.


خواهش متوجه شدم منم اونقدرا مهم نيست واسم چه شكلي بشه سالم باشه بقيش مهم نيست اما اگه عكس گذاشتم واسه اينكه راحتر ميتونمم باهاش حرف بزنم